
سلام
بخوانیدم:
روزگارم تیره و این روزهایم تیره تر
یا به نوعی رو به ویرانیست دنیایم دگر
من که چشمم خواب دریا دیده بود
عکسش از دریا شده یک آسمان بارنده تر
هر چه از این درد پا پس می کشم بیفایده است
سرنوشت من گره خورده ست با غم سر به سر
لحظه های مرده ام تاوان یک تردید شد
تا که تقویمم دهد یک عمر از تلخی خبر
بار دیگر مهره ام در خانه ی دوم نشست
از گریز بین سعد و نحس یا که خیر و شر
مرگ من در این غزل چون آتشی خواهد شد و
بعد جز خاکستری از من نمی ماند اثر

من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچکدوم حرفی که بازم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
من و تو
هم صدای بی صداییم
با هم واز هم جداییم
خسته از این قصه هاییم
هم صدای بی صداییم
نشستیم خیلی شب ها
قصه گفتیم از قدیما
یه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تموم وعده ها رو دادیم و حرفا رو گفتیم
دیگه هیچی نمی مونه برای گفتن ما
من و تو
هم صدای بی صداییم…
|